نرم و ملایم ß مترادف و هم معنی
کشش و انتظار ایجاد کند ß کنایه از ایجاد علاقه
هضم می کرد ß کنایه از خوردن
دست برداشتن ß کنایه از کنار کشیدن یا رها کردن
از کار افتادن ß کنایه از خراب شدن
مرگ و زندگی ß متضاد
چشمم افتاد ß کنایه از نگاه کردم
به نظر آمدن ß کنایه از معلوم بودن
نور اندیشه ß اضافه استعاری (در اینجا اندیشه مثل چراغی است که نور دارد) که آرایه حس آمیزی هم دارد.
نور اندیشه همچون آذرخش ß تشبیه
دل شب ß تشخیص، اضافه استعاری
پی بردن ß کنایه از فهمیدن
روز و راز ß جناس ناهمسان اختلافی
فاش شدن ß کنایه از معلوم و مشخص شدن
دریافتن ß کنایه از فهمیدن
سر برنداشتن ß کنایه از بلند نکردن
پانزده، هفت، بیست و دو، … ß تناسب
پاسخی نیافت ß کنایه از نشنیدن
پاسخ نیافتن ß حس آمیزی
زندگی یکنواخت بودن ß کنایه از یک جور بودن
زندگی من چو خورشید خواهد درخشید ß تشبیه
صدای پا ß تکرار
مرا به لانه فرو خواهد خزاند ß کنایه از داخل شدن
صدای پای تو همچون نغمه موسیقی ß تشبیه
گوشه چشم ß کنایه از متوجه شدن
گل همچون شعله چراغ می درخشد ß شبیه
باز یافتن ß کنایه از دیدن
شب ها به ستارگان گوش فرار دادن ß کنایه از نگاه کردن
جان ß مجاز از تمام وجود